از غـم هـجـر مـکن نـاله وفـریاد که دوشزده ام فــالی و فـریـاد رسی مـی آید
زآتـش وادی ایـمن نـه منـم خُـرّم وبـس مـوسی ایـنـجـا به امید قَبسی مـی آید
هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست هـر کـس آنجا به طریق هوسـی می آید
کَـس ندانسـت کـه منزلگه معشوق کجاست اینـقدر هسـت که بانگ جرسـی می آید
دوست را گـر سـر پرسیدن بـیمار غم است گو بران خوش که هنوز ش نـفسی می آید
خبـر بـلبـل ایـن بـاغ بـپرسید کـه من نـاله یـی مـی شنوم کـز قفسی می آید
جُرعـه یی ده کـه به میـخانـه ارباب کرم هـر حـریـفـی ز پـی ملـتمسی می آید
یـار دارد سـر صـیـد دل حـافـظ یـاران شـاهـبـازی بـه شـکـار مگسی می آید
***فرارسیدن ایام جان سوز فاطمیه را به پیشگاه امام زمان(عج)ارواحنا فداه تسلیت عرض می کنیم***
خانه خراب گشتن من با عزای توست
زیــبـاترین تــرنم قــلبــم صدای توست
دیدی چگونه زندگی ام را نظر زدند
چشمان شور پشت سر بچه های توست
دردم گرفته فاطمه جان گریه می کنم
این قلب زخم دیده ی من مبتلای توست
دستار بسته ای که نبینم سرت شکست
جای شکستگی بخدا هرکجای توست
تکرار ضربه ها که به یک جا نمی خورد
جای قلاف روی سر و دست و پای توست
جای طناب مانده به دور گلوی من
آثار تازیانه بر انگشت های توست
پایین هردو گونه ی تو چاک خورده است
دو گوشواره دردسر مجتبای توست
مقتل نوشته از در و دیوار خورده ای
دهلیز خانه شاهد این ماجرای توست
مقتل نوشته خون همه جا را گرفته بود
خون لخته ها به موی پریشان حنای توست
مقتل نوشته است که چادر سرت نبود
این ماندن تو پشت در هم از حیای توست
مقتل نوشته خنجری از پشت در زدند
آثار پارگی به لباس عزای توست
گودال تو هم لباس حسین تو پاره شد
حالا زمان روضه ی کرببلای توست
هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت
کندی خنجر از اثر بوسه های توست